پنجم بلیت هواپیما گرفته بود که برگرده سر کار، به خاطر شرایط جوی لغو شد

بلیت اتوبوس گرفت اونم لغو شد

امروز اومد، بهش گفتم دیوونه آخه کی ۱۳ به در میاد سر کار 

اما جعبه شکلات و عطر خوش‌بویی که زده بود کنجکاوم کرد، خصوصا از این آدم بد سلیقه انتخاب این عطر بعید بود

گفتم ماجرا چیه

گفت این شیرینی عقده!

گفتم تا یه هفته پیش که خبری نبود

گفت بلیت که کنسل شد به مامانم گفتم میری خواستگاری؟

ده تا اسم آورد اما هیچ‌کدوم نمی‌خورد آخه توی فامیل ما آدم با حجاب زیاد نیست یه چادری فقط هست که همون رو گفتم و رفتیم و توی یه هفته تمام کارها انجام شد الانم اومدم

پ‌ن:

به این می‌گن ازدواج در وقت اضافه ساده‌تر و آسون‌تر از آنچه که می‌پنداشتید:)

راستی حرم امام امروز قشنگ‌تر از همیشه به نظر می‌اومد


خدا به خیر کند کوفه! چکمه پوشیده

موقع غرق شدن احساساتی نشید

به کجا می‌شود از معرکه‌ی عشق گریخت

گفتم ,یه ,بلیت ,لغو ,وقت ,آخه ,لغو شد ,یه هفته ,ازدواج در ,در وقت ,وقت اضافه

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بلندی های بادگیر همه چیز اباد 都落在了那未知的天涯 چِرنوبیلیسم مهندسانه حفاظ رودیواری کتابخانه عمومی شهید ملا حیدر فهیم روستای آویهنگ وبلاگ شرکت طراحی سایت webappland آموزش آنلاین و کسب مدرک کافی نت خندوانه